به ما چه که اسرائیل علیرغم اعلامِ آتش بس یکجانبه، هنوز محاصره و تحریم را ادامه میدهد؟!
اصلا ً به ما چه که اوباما،دوران ریاستجمهوریش را شروع کرد؟!
اصلا ً به ما چه که حمایت آمریکا از اسرائیل با وجود برادر شغال! هنوز ادامه دارد؟!
اصلا ً به ما چه که به یک عده از مردم فلسطین هنوز خوراک و داروی کافی نرسیده؟!
اصلا ً به ما چه که اوباما، توی سخنرانی مراسم تحلیفش چی گفت؟!
اصلا ً به ما چه که مدرک ِ خاتمی هم جعلی از آب دراومد؟! مگه مدرک وزیرکشور دولت نهمه که اینقدر جدی گرفتین مسئله رو؟!
اصلا ً به ما چه که توی فرانسه، دوباره حجاب منع شد؟!
اصلا ً به ما چه که...؟!
چرا راه دور بریم؟! اصلا ً به ما چه که امام زمونمون هم قراره بیان؟!
این حرفا همش به ما چه؟! فقط بگو ببینم، اساماس جدید از یوزارسیف!!! چیداری؟! سفرهای استانیش چیشد؟! دور دومش کِی شروع میشه؟! گندمها را، ببخشید نفت را بر سر سفرهی مردم آورد؟! اگر نداری بگو خودمون اساماس جدید بسازیم!!! دو روز دیگه عمرمون تموم میشه،حسرت این روزها را میخوریم که چرا خوش نبودیما!!! ول کن،این همه جنگ و تظاهرات و راهپیمایی را!
.
.
.
پیامکوتاه جدید دارم: ... و مثال شما مثال کبکی است که به همراه موبایلش!!! سر در برف فرو برده و فکر میکند، اگر دنیا را نبیند، دنیا هم او را نمیبیند!
بیچارهها،شاید چشمانتان را بستهاید! گرمی گلولهها را هم برتنتان حس نمیکنید؟!
دنیا همیشه، زمستانی نیست! برفها هم روزی آب میشود، آنوقت با فکرِ یخزده و تنِ سوخته چه میکنید؟!
تا دیر نشده به جبههی حق بپیوندید،چرا که ان الباطل کان زهوقا ً...!
نویسنده » قاصدک » ساعت 9:55 عصر روز شنبه 87 بهمن 5
دینگ، دینگ،...
- دوباره کدوم مزاحمی یادش رفت این ساعت را خاموش کنه و مرا از خواب ناز بیدار کرد؟!
- من بودم! البته این صدای زنگ ساعت نبود!
- تو کی هستی؟! پس صدای چی بود؟! چرا نمیگذاری بخوابم؟!
- منم قاصدک! این هم صدای هشدار بود! برای تو پیام آوردهام! لطفاً چند لحظه گوش بده!
- تو را به هر چی میپرستی مزاحم نشو، مگه نمیدونی الان عصر ِ خواب! من است؟! دورانی هست که همه در خوابند!
- ولی با این همه سر و صدا چطور می توانید بخوابید؟!
- سر و صدا؟! من که صدایی نمیشنوم! بگذار بخوابم!
- خوب گوش بده! خواهش میکنم، صدای گریهی بچهها را نمیشنوی؟! صدای ضجههای مادران؟! صدای نالههای پدران؟! همه سر در چاه این دنیا کردهاند و ناله سر دادهاند! نمیخواهی جوابی بدهی؟!
- برو بابا دلت خوشه! من خودم هزارتا بدبختی دارم، تو که اینقدر گوشهات تیز است، خوب گوش بده، ببین صدای نالههای دل من را نمیشنوی؟! صاحبخونه جوابم کرده، گفته برم بگردم دنبال یه جای دیگه!! برای چی؟ برای اینکه شبها چندتا جوون دور هم جمع میشدیم و یه کم خوش بودیم! شیطونه میگه بزنم...!!
شهریهی دانشگاه را هم این ترم ندادهام، به همهی بچهها گفتهام مرخصی تحصیلی گرفتهام! اما کدومشون میدونن که من چون پول نداشتهام قید درس خوندن توی دانشگاه آزاد را زدهام؟! کارهم که برای ما توی این ایران پیدا نمیشه....!!!
برو بابا دلت خوشه! من خودم این همه غم و غصه دارم، اون موقع تو اومدهای از گریه و ناله و ضجه حرف میزنی؟! بگذار بخوابم!
- تو حرفات را زدی، من هم گوش دادم! حالا تو گوش بده! از صاحبخونه میگی که جوابت کرده؟! پس میتونی یه گوشه از حرف منو خوب بفهمی! یه جایی از این دنیای بزرگ که جا برای همه هست! یه عده به زور میخوان، زنها و بچهها و مردهای یک سرزمین را بیرون کنند! اسمش هم مطمئنم هزار بار توی خوابهای روزمرگیت شنیدهای! میدونی کجا را میگم! بله، بازهم فلسطین، یا یهکم نزدیکتر بیا، به غزه! این بار چندم است که این اسم را فقط شنیدهای و از کنارش گذشتهای؟! تو به خاطر گرفتن بزم شبانه و خوشیهای بیجهتت سرزنش شدهای، اما آن بیگناهان که در حسرت یک لبخند کوچک میسوزند، چرا؟!
راست میگویی، الان عصر خواب مردم جهان است! در گوشهای از دنیا، عدهای جلسه میگیرند که چگونه با بحران اقتصادی! مبارزه کنند، تا نکند پولهای بادآوردهشان را باد ببرد، و گوشهای کرشدهی آنها نمیشنود، صدای شکسته شدن استخوانهای خانوادهای را زیر بار بحران و تحریم اقتصادی، بحران اجتماعی، بحران نظامی، بحران پربحرانی....!!!
از شهریهی دانشگاهت گفتی؟! در آن سرزمین دانشجوهایش با سنگ درس میخوانن! نه که فکر کنی عصر حجره! نه، کنار قلمشان سنگ گذاشتهاند و به همان قلم، قسم خوردهاند که حتی اگر با سنگ هم شده، دشمن را از سرزمینشان بیرون کنند! نه فقط دانشجویان، بلکه دانشآموزان این سرزمین هم به همین شیوه درس میخوانند! اصلاً نظام آموزشی نوین آن سرزمین بر پایهی مبارزه بنا شده است!
اتگر بازهم بخوابی، راست میگویی، هیچ جایی کاری به تو نمیدهند! در هیچ جای جهان برای خوابزدگان کاری نیست!
پس دوست من برخیز و کاری بکن!
ته.نوشت: پس چرا معطلی؟!
نویسنده » قاصدک » ساعت 1:42 عصر روز شنبه 87 آذر 9