من یک تحلیلگر سیاسی نیستم و قرار نیست در این ستون یک حادثهی سیاسی را تحلیل کنم؛ فقط میخواهم سخنی از دل بگویم تا به دل بنشیند... . پس به جای چشم و گوشت، چند لحظهای دلت را به من بده؛
امروز دوازدهم تیر ماه 1387؛ درست بیست سال از حادثه ی 12 تیر سال 67 میگذره؛ حتماً در جریان جزئیات این حادثه هستید، ما هم قرار نیست از جزئیات و چند و چون این حادثه حرفی بزنیم؛
حرف ما، که سومین نسل انقلابیم و شاید در بطن انقلاب نبودهایم ولی الآن در موجش مشغول دستوپا زدنیم، این است:
حادثهی 12 تیر ماه، یک اتفاق ساده نبود که بشود از کنارش ساده گذشت؛
این اتفاق وسیلهای شد تا هر جنبندهای روی زمین از جمله من و تو متوجه شیطانهای آدمصفتی که روی این کرهی خاکی زندگی میکنند بشویم.
در این اتفاق آدمهایی که دم از ایجاد آزادی و مبارزه با تروریست میزدند و میزنند، خود به عنوان عامل اصلی ترور دستهجمعی انسانهای بیگناه شناخته شدند؛ و شاید این وسیلهای شد تا من و تو بفهمیم، آزادی آمریکایی چیست...؟؟
انسانهایی در این حادثه از میان ما رفتند که اگر هرکدام از آنها، به خصوص 66 کودکش زنده بودند؛ الان مردان و زنانی از این جامعه بودند؛ و شاید این وسیلهای شد تا من و تو بفهمیم، خونهای زیادی ریخته شده، تا خون در رگهای ما شریان پیدا کند...!!
با این رویداد، تروریست جهانی و در رأس آن آمریکا، به ایران و ایرانی فهماند، حتی مردم عام و بچه های این مرزوبوم هم برای آمریکا دشمن بالقوهای است که حتی فکر کردن به نفس کشیدن این انسانها هم لرزه بر اندامش میاندازد؛ و شاید این وسیلهای شد تا من و تو بفهمیم، که تا خون در رگ ماست، آمریکا دشمن ماست...!!
آنهایی که ادعای درک حقایق دارند، کمی چشمان خود را باز کنند تا بفهمند، چرا خلیج ما همیشه فارس شد؟
اگر خلیجمان همیشه فارس است، به این خاطر میباشد که خون ایران و ایرانی در آن جریان دارد؛
و هر کدام از ما جوانان نسل سوم، فریاد میزنیم که هنوز هم در حال جنگیم و مبارزه با اهداف آمریکای جنایتکار البته به شیوهای نوین؛
ما این شیوهی درست را از پدرانمان به ارث بردهایم، که بندهای پوتین همت را محکم ببندیم و همواره در این فکر باشیم که تا غلبهی کامل حق بر باطل، جنگ ادامه دارد... .