سفارش تبلیغ
صبا ویژن









درباره من

قاصدک
اینجا، صفحه ی بیست و یکم است. صفحه ای که شاید در دنیای واقعی وجود نداشته باشد...

قاصدک را اینجا می‌بینید!

آرشیو وبلاگ
سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1387
بهار 1388
تابستان 1388
پاییز 1388
زمستان 88
پاییز 87
بهار 89

لوگوی دوستان





 
لینک دوستان
پیاده تا عرش
پرواز تا یکی شدن
... حبل المتین ...
دختری در راه آفتاب
امُل جا مونده
جاکفشی
کوهپایه
اس ام اس های مثبت!
تخریبچی ...
لبــــــــگزه
گل دختر
برای اولین بار ...
رنـــــــــد
خط سوم
آخوندها از مریخ نیامده اند!!!
بچّه شهید
مامان محمدجواد و راضیه!
عکس فوری
خلوت من
دل نوشته های یک هاجر
نوشته های یک خانم ناظم
رفیق نارفیق
قافله شهداء
روزی تو خواهی آمد
ستاد مردمی حمایت از تحریم کالاهای صهیونیستی
دوزخیان زمین
اینجا چراغی روشن است ...
شیعه مذهب برتر
بچه های قلم
با من حرف بزن
شکوفه خانوم
کشکول جوانی
منبرنت
یادداشت های یک روحانی
تارنما
فوتوبلاگ وصال
بانوی سراچه
مجنون
سیر بی سلوک
دسته کلید
حیرتکده ی عقل
نم نمک
حجره طلبگی
بل بشو
نـو ر و ز
مادر قاصدک صفحه ی بیست و یکم
قاصدک
نهج البلاغه
باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه
نشریه الکترونیک چارقد
میس طلبه
قاصدک های سوخته
حجره ی دانشجویی یک بسیجی
سوخته دل
صفحات خط‏خطی


لینکهای روزانه
نامه‏ی آیت‏الله علم الهدی به موسوی [203]
بیانیه‏ی شماره هیجده موسوی!!!! [36]
حماسه‏‏ی حضور برای ساندیس... [32]
چشمان ِ تیزبین.. [33]
درود بر کسروی... ! [45]
فرم ثبت‏نام اردوی از بلاگ تا پلاک 4 [59]
مادر شهید مغنیه می‏گوید... [101]
شماره ی جدید چارقد [116]
یک فقره چک از سال 1352 [37]
خاطرات مقام معظم رهبری از دوران مبارزه [78]
سلام بر مادر گمنام شهدای گمنام [225]
[آرشیو(11)]




لوگوی وبلاگ





آمار بازدید
بازدید کل :217411
بازدید امروز : 3

خروجی‌های وبلاگ
 RSS 


   

پرده‏ی اول:

اپیزود اول:
ظهر تاسوعا، روبروی کنسولگری روسیه، راهپیمایی دانشجویان برای دفاع از مردم غزه در راستای اهداف قیام عاشورا؛

می‏میریم، می‏جنگیم، ذلت نمی‏پذیریم؛
بالدم،بالروح، نفدیک یا غزه؛

دخیل یا ابالفضل، دخیل یا ابالفضل... .

زیرنویس: یا حسین، با خون و جانمان برای تحقق آرمان‏های تو می‏جنگیم و فریاد می‏زنیم هیهات من الذلة... .

اپیزود دوم:
مسجد پامنار، شب عاشورا، ‏دسته‏ی سینه‏زنی دیوانگان شه کربلا؛

حسین جان یا حسین، حسین جان یا حسین...
.
.
دم در روضه می‏دن عدس‏پلو ... آقاجون دسته تو بردارُ برو ... .

زیرنویس: مولا (ع)، ذره ذره‏ی وجودم به فدای یک نیم‏نگات!

اپیزود سوم:
ظهر عاشورا، میدان امام، قافله‏ی عزای رزمندگان اسلام؛

شعار زنان است بر لب، که اسوه‏ی ماست زینب، و سینه‏زنی هر شب، عبادت مردانِ ماست...
.
.
کِی می‏رسه از ره، مسافر راه خدا، شکسته دلامون، این المعز الاولیاء؟!
.
در این دنیا شیعه دل‏تنگه، ندای حق پاسخش سنگه... .

زیرنویس: در انتظار ظهوریم و بس. تک‏تک ذرات بدنمان نوای ظهور را زمرمه می‏کند! چرا که این الطالب بدم المقتول بکربلاء...؟!

اپیزود چهارم:
مجتمع پارک، روضه‏ی شام غریبان؛

مستر حسینُ کشتن!، ای وای چی کارش کردن... ؟!

زیرنویس: فرق نمی‏کنه چه شکلی‏ام، جانم فدای تو حسین...!

پایان پرده‏ی اول.

 

پرده‏ی دوم:

اپیزود اول و آخر:

این حسین کیست که عالم همه دیوانه‏ی اوست؟!!!
.
.
.

این پرده پایان ندارد!



نویسنده » قاصدک » ساعت 5:18 عصر روز پنج شنبه 87 دی 19

ح: حریت و آزادگی، در رگ و خون همه‏ی مسلمانان حسینی موج می‏زند. و مسلمانی که با فرهنگ حسینی آشناست، برای از بین بردن یزید! از جان و مال و فرزندان و خانواده‏اش می‏گذرد!

س: سلام بر خون پاک شهیدان حر و آزاده، چه در کربلا، چه در خرمشهر، چه در جنوب لبنان و بیروت، چه در نوار غزه! فرقی نمی‏کند، به همه‏ی کسانی که برای نابودی یزید زمانشان مقاومت و مبارزه کردند و می‏کنند، سلام و درود!

ی: یگانه خدای توانا، تنها پشت و پناه و حامی حسینیان هر زمان!

ن: نوش جانتان باد! گوارای وجودتان باد! نوشیدن بهترین شربت‏های بهشتی، نوشیدن لعل لب عزیزترین بنده‏های خدا...

                              

ته.نوشت: امروز حسین (ع) خیمه‏ها را در کرب و بلا بنا می‏کند! در این صحرا ده روز می‏خواهد زندگی کند و قربانی بدهد!
گوش بده! می‏شنوی؟! آری این حسین و اولاد و اصحاب حسین‏اند که برای رسیدن به خدا لحظه‏شماری می‏کنند! خوش به سعادتشان! چند پله‏ای بیشتر نمانده! کمتر از ده پله!

ته‏تر.نوشت: این ایام تسلیت. در این روزها، دعا برای پیروزی دوباره‏ی خون بر شمشیر، بهترین دعا می ‏توناد باشد. این لحظات را از دست ندهیم.



نویسنده » قاصدک » ساعت 11:56 صبح روز سه شنبه 87 دی 10

دینگ، دینگ،...

- دوباره کدوم مزاحمی یادش رفت این ساعت را خاموش کنه و مرا از خواب ناز بیدار کرد؟!

- من بودم! البته این صدای زنگ ساعت نبود!

- تو کی هستی؟! پس صدای چی بود؟! چرا نمی‏گذاری بخوابم؟!

- منم قاصدک! این هم صدای هشدار بود! برای تو پیام آورده‏ام! لطفاً چند لحظه گوش بده!

- تو را به هر چی می‏پرستی مزاحم نشو، مگه نمی‏دونی الان عصر ِ خواب! من است؟! دورانی هست که همه در خوابند!

- ولی با این همه سر و صدا چطور می توانید بخوابید؟!

- سر و صدا؟! من که صدایی نمی‏شنوم! بگذار بخوابم!

- خوب گوش بده! خواهش می‏کنم، صدای گریه‏ی بچه‏ها را نمی‏شنوی؟! صدای ضجه‏های مادران؟! صدای ناله‏های پدران؟! همه سر در چاه این دنیا کرده‏اند و ناله سر داده‏اند! نمی‏خواهی جوابی بدهی؟!

- برو بابا دلت خوشه! من خودم هزارتا بدبختی دارم، تو که اینقدر گوش‏هات تیز است، خوب گوش بده، ببین صدای ناله‏های دل من را نمی‏شنوی؟! صاحب‏خونه جوابم کرده، گفته برم بگردم دنبال یه جای دیگه!! برای چی؟ برای اینکه شب‏ها چندتا جوون دور هم جمع می‏شدیم و یه کم خوش بودیم! شیطونه می‏گه بزنم...!!
شهریه‏ی دانشگاه را هم این ترم نداده‏ام، به همه‏ی بچه‏ها گفته‏ام مرخصی تحصیلی گرفته‏‏ام! اما کدومشون می‏دونن که من چون پول نداشته‏ام قید درس خوندن توی دانشگاه آزاد را زده‏ام؟! کارهم که برای ما توی این ایران پیدا نمی‏شه....!!!
برو بابا دلت خوشه! من خودم این همه غم و غصه دارم، اون موقع تو اومده‏ای از گریه و ناله و ضجه حرف می‏زنی؟! بگذار بخوابم!

- تو حرفات را زدی، من هم گوش دادم! حالا تو گوش بده! از صاحب‏خونه می‏گی که جوابت کرده؟! پس می‏تونی یه گوشه از حرف منو خوب بفهمی! یه جایی از این دنیای بزرگ که جا برای همه هست! یه عده به زور می‏خوان، زن‏ها و بچه‏ها و مردهای یک سرزمین را بیرون کنند! اسمش هم مطمئنم هزار بار توی خواب‏های روزمرگیت شنیده‏ای! می‏دونی کجا را می‏گم! بله، بازهم فلسطین، یا یه‏کم نزدیک‏تر بیا، به غزه! این بار چندم است که این اسم را فقط شنیده‏ای و از کنارش گذشته‏ای؟! تو به خاطر گرفتن بزم شبانه و خوشی‏های بی‏جهتت سرزنش شده‏ای، اما آن بی‏گناهان که در حسرت یک لبخند کوچک می‏سوزند، چرا؟!
راست می‏گویی، الان عصر خواب مردم جهان است! در گوشه‏ای از دنیا، عده‏ای جلسه می‏گیرند که چگونه با بحران اقتصادی! مبارزه کنند، تا نکند پول‏های بادآورده‏شان را باد ببرد، و گوش‏های کرشده‏ی آن‏ها نمی‏شنود، صدای شکسته شدن استخوان‏های خانواده‏ای را زیر بار بحران و تحریم اقتصادی، بحران اجتماعی، بحران نظامی، بحران پربحرانی....!!!
از شهریه‏ی دانشگاهت گفتی؟! در آن سرزمین دانشجوهایش با سنگ درس می‏خوانن! نه که فکر کنی عصر حجره! نه، کنار قلمشان سنگ گذاشته‏اند و به همان قلم، قسم خورده‏اند که حتی اگر با سنگ هم شده، دشمن را از سرزمینشان بیرون کنند! نه فقط دانشجویان، بلکه دانش‏آموزان این سرزمین هم به همین شیوه درس می‏خوانند! اصلاً نظام آموزشی نوین آن سرزمین بر پایه‏ی مبارزه بنا شده است!
اتگر بازهم بخوابی، راست می‏گویی، هیچ جایی کاری به تو نمی‏دهند! در هیچ جای جهان برای خواب‏زدگان کاری نیست!

پس دوست من برخیز و کاری بکن!

                           

ته.نوشت: پس چرا معطلی؟!



نویسنده » قاصدک » ساعت 1:42 عصر روز شنبه 87 آذر 9


کلیه حقوق متعلق به وبلاگ صفحه بیست و یک می‌باشد.
(حامیان مردمی احمدی نژاد( یاران  عدالت