بسم الله
و صبر آقايمان را مي بيني..؟ سردار ديروز هم خط و نشان مي كشد، فكر كرده اند اين قافله سالارترين مرد، اگر سكوت مي كند، و به بزرگي مي گذرد، از روي ذلت است، نمي فهمند عزت را..نمي فهمند...گرگان يكي يكي دندان هاي تيز شده شان را نشان مي دهند..نداي «اين امار؟» ش مدام در گوشم زمزمه مي شود.
...
سالي گذشت و گذرمان به وبلاگتان گذشت، تاخيرمان را و ايضا غيبت مان را حكما كه مي بخشاييد. وقتي لوگوي وبلاگ خودم را اينجا ديدم، دلم برايش تنگ شد، رفتم و نگاهي كردم، آن تابلوي ميخ كوب شده ي نا تمام چسبيده به ديوار را.
بگذريم.
غرض عرض سلامي بود، ولي اين دل پر هر جا كه مي رسد سفره ي گله مي گشايد،مي بخشيد انشالله
في امان الله
دچار