زندگي ادامه دارد وحقيقت جزدرلحظاتي کوتاه نقاب ازچهره برنمي گيرد. زمين عرصه ظهور يک حقيقت آسماني است وجنگ برپاشده بود تا آن حقيقت ظهور بيابد، ديديم که جنگ برپاشده است تا از اين خاک دروازه اي به کربلا باز شود و مردترين مردان درحسرت قافله عشق نمانند و چنين شد تو بگو آيا اين تصاوير واقعي ترند يا روزهايي که من و تو واماندگان قافله عشق يکي پس از ديگري مي گذرانيم؟ يک روز آتش جنگ نگاه جسم شهر رادرخود گرفت،آن روزها گذشت اما اين آتش که جنگ در جسم ما افکنده است جز با مرگ خاموشي نمي گيرد. شهدا اکنون به سرچشمه جاودانگي رسيده اند، آنان خوب دريافته اند درجايي که هيچ چيزجز لحظه اي کوتاه نمي پايد براي جاودانه کردن چه بايد کرد.
عجب از اين عقل واژگونه که مارا درجستجوي شهدا به قبرستان مي کشاند، عجب از اين چشم هاي کور و گوشهاي کر که شهر آسماني خرمشهر را نمي بينند و زمزمه ارواح جاويدان را نمي شنوند.
شورزندگي يکبار مردان را به خرمشهر کشانده است، شايد آنان در نيابند اما شهر در پناه شهداست.به مناسبت سالروز آزادي خرمشهر
زندگي زيباست اما شهادت از آن زيباتر
سلامت تن زيباست اما پرنده عشق آن را قفسي ميبيند كه در باغ نهاده باشند.
سلام بر شهيدان غواص كه حسرت يك آخ شان بر دل دشمن ماند و به راستي كه مرگ شهدا غواص غريب ترين مرگ در ميان شهداست
سلام شكوفه خانم من كجا بايد شمارو پيدا كنم؟من هر جايي كه تونستم براتون پيغام گذاشتم اما جوابي دريافت نكردم.
براي ختم صلوات.ممنون ميشم اگه جوابمو بديد.
التماس دعا/يا علي مدد
سلام عليکم
هنر درد غربت بني ادم است در فرغت دارالقرار زين سو انسي ديرينه دارد با جان چه در کلام جلوه کند چه در لحن وچه در شعر. انسي ديرينه به قدمت تاريخ
شهيد سيد مرتضي اويني
اما باز هم دلم نيامد كه نگويم كه موسيقي متن وبلاگتان هنر مندانه انتخاب شده بود و پر از ....
ملتمس دعا
سلام
وبلاگتون ساده و بيتكلفه
بهتون تبريك ميگم
منم آپم
سلام عليكم!
يادمان باشد،
دنيا زنگ آخر نيست،
زنگ بعد «حساب» داريم.
خوشحال ميشم به ما هم سر بزنيد!
ياعلي.ع.
سلام عليكم
ببخشيد مزاحمت حقير را اما شنيدن صداي اقا سيد بي اختيار مرا با خود به ...برد و دلم نيامد تقديم نكنم سروده اي زيبا از خان اقا سيد مرتضي در رثاي رفقاي شهيدش را
نامه اي به بهشت برسد به دست رضا مرادي نسب
رضا جان من هرگز تو را از ياد نميبرم تو را و ان حفره زيباي گلوله را بر گونه راستت كه دري از بهشت بر تو گشوده بود
و ان شب كه شب اخر تو بود در كنار سنگر بيسيم وان كاتيوشاي اتش گرفته گيج كه ديگر دوست و دشمن را از هم نميشناخت و من ميپنداشتم كه زمين از اسمان كوچ كرده است زمين همان زمين بود و و اسمان همان اسمان اما من نه اين من بودم كه از عمق يخ بسته قلب هاي مرده به تو پناه اوردم
رضا جان ايا ديگر طلعت ستاره سحري شب را نخواهد شكافت رضا جان چه خوب است خفاشان دستشان به اسمان نميرسد وگر نه
چهلچراغهاي قصر هاي بهشتي را ميشكستند و تو را و ديگر راهيان كربلا را به ديار فراموشي تبعيد ميكردند رضا جان كوچه ديگر تو را به ياد ندارد اما ميداند كه چيزي را فراموش كرده است خيابان حتي به خاطر نمي اورد كه چيزي را فراموش كرده باشد و شهر در عمق غفلت اوهام زمستاني خويش را به نمايش گذاشته است جنگ را دوران غم باري مي خوانند و يادگارانش را ثمرات يك نسل از دست رفته مي پندارند مقصودشان از ان نسل تلف شده من و تو هستيم رضا جان من كه نه تو و حاج همت و كريمي و دستواره و علي رضا نوري و عاسمي و همه و همه ان يك صد هزار ستاره كهكشان راه مكه را و ....اري دريافتم كه هر شهيدي را معرجي است و زمان انتظار ميكشد تا پاي ان شهيد بدان معراج رسد انگاه خون شهيد جاذبه خاك را خواهد شكست و معبري از نور خواهد گشود نور الي نور تا غايت الغايات معراج نبي و شنيده بودي كه ميگفت دلم براي سجده تنگ شده .پاهايش بيمار بود اين بيماري قفس شده بود قفسي سخت دلتنگ هرگز شنيده اي پرنده اي اسير، قفس را هم بردارد با خود ببرد، اري او اينچنين كرد او قفس را هم با خود...
التماس دعا
بي تو اينجا همه در حبس ابد تبعيدند!
سالها _هجري و شمسي _همه بي خورشيدندسير تقويم جلالي به جمال تو خوش استفصل ها را همه با فاصله ات سنجيدندتو بيائي همه ثانيه ها ،ساعت هااز همين روز ،همين لحظه ،همين دم ،عيدند!
اميدوارم حالتون خوب باشه !
هركي كربلا ميره از حرم رضا ميره
انشاالله كه تحت القبه در كنا ابا عبدالله باشيد يه روز
البته ما جا نذاري
به ما سر بزنيد ...
يا علي
ديگه زيارت قبول.
لا اقل بوگو كه برگشتي حج خانوم!
چرا آپ نمي كني؟